در مباحث دینی همیشه صحبت از دین کامل و تفاوت ایمان قلبی و اسلام لسانی، ظاهر و باطن ایمان و... بوده و هست. در آیات قرآن نیز خداوند بارها بر ایمان قلبی تأکید داشته است و جاریشدن اسلام به زبان را کافی نمیداند. در سوره حجرات آیه ۱۴ خداوند میفرماید: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُم؛ باديهنشينان گفتند ايمان آورديم. بگو ايمان نياوردهايد، ليكن بگوييد اسلام آورديم و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است...» همچنین رسول گرامی اسلام(ص) میفرمایند: «الْإِیمَانُ إِقْرَارٌ وَ عَمَلٌ وَ الْإِسْلَامُ إِقْرَارٌ بِلاعَمَل»(اصول کافی، ج2، ح2) و نیز امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «اسلام را بهگونهای توصیف خواهم کرد که قبل از من کسی آنگونه آن را وصف نکرده باشد و کسی پس از من نیز آنگونه توصیف نخواهد کرد. اسلام همان تسلیم است و تسلیم، همان یقین و یقین، همان تصدیق و تصدیق، همان اقرار است و اقرار ادا کردن است و ادا کردن، همان عملکردن است. مؤمن کسی است که دینش را از پروردگارش گرفته باشد. مؤمن ایمانش را در عملش میشناسد و کافر، کفر خود را در انکارش. ای مردم! دینتان را، دینتان را دریابید...» (بحارالأنوار، ج ۶۵، ص ۳۱۱) پس لازمه ایمان کامل «اقرار» است. اقرار یعنی عمل کردن و بجا آوردن. در اینجا هر قدر که در عمل کردن، ادا کردن و اقرار ضعف داشته باشیم، ایمانمان نیز ضعیف میشود؛ زیرا شرط تکامل ایمان است. در کل عمل است که ایمان را بالا میبرد. چنانکه خداوند میفرماید: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»(فاطر/ 10) که اشاره به همین اقرار دارد تا عمل صالح را ارزشمند کند و بالا ببرد. امام صادق(ع) نیز درباره این آیه میفرمایند: «الْكَلِمُ الطَّيِّبُ... ولایت ما اهلبیت است، اشاره به سینه خود کرد. هر که ولایت ما را نداشته باشد، عمل صالحی از او پذیرفته نیست.»(بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۱۸۲) قبول ولایت علی(ع) و اهل بیت(ع) همان تقوا، اقرار، کلمه طیب و عمل به آن است که اگر نباشد، هیچ عملی پذیرفته نیست.
نکتهای در اینجا نیز مهم است و آن، اینکه علم هم تا عمل در آن نباشد، نمیتواند به ایمان کامل کمک کند. یعنی هر قدر هم عالم به علوم اسلامی و اخلاقی باشیم ولی نتوانیم به آن عمل کنیم، هیچ اثری در تقوا و ایمان حقیقی ما ندارد. چه آنکه شیطان رجیم خود عالم به تمام علوم اسلامی است و حتی همه لحظات شروع و توسعه اسلام را دیده اما چون به آن عمل نمیکند، در همان مقام شیطانگونه خود باقی مانده است. حتی عمل ناقص به علوم هم نمیتواند برای ایمان حقیقی کافی باشد. پس همیشه ضعف در عمل، نشان از ضعف علمی نیست؛ چه آنکه برخی افراد علمشان زیاد است و همزمان نیست. در صدر اسلام کسانی بودند که همنشین رسول خدا(ص) بودند اما در عمل نتوانستند با ایشان همراه باشند. آنها تصدیق کردند که اسلام حق است؛ اما در اقرار و عمل به آن تصدیق، همت به خرج ندادند و تا آخرین لحظه در تسلیم زبانی ماندند.